رهبر من...
ناگهان در نماز جمعه ی شهر...
عطر محراب جمکران گل کرد...
بغض تو تا شکست بر لب ها..
ذکر یا صاحب الزمان گل کرد...
جان ایران چه شد که جانت را...
جان ناقابلی گمان کردی...
آبروی همه مسلمانان..
اشک ما را چرا روان کردی..
جسم تو کامل است..ناقض نیست...
میدهد عطر یک بغل گل یاس..
دستت اما حکایتی دارد...
رحم الله عمی العباس...
+ نوشته شده در شنبه چهاردهم بهمن ۱۳۹۱ ساعت توسط زهـرا