شادي را هديه کن


حتي به کساني که آن را از تو گرفتند ،


عشق بورز به آنها که دلت را شکستند ،


دعا کن براي آنها که نفرينت کردند ،


درخت باش بر غم تبرها ،


بهار شو و بخند که خدا هنوز آن بالا با ماست

...

خدایا ، آنان که به من بدی کردند مرا هوشیار کردند


آنان که از من انتقاد کردند به من راه و رسم زندگی آموختند


آنان که به من بی اعتنایی کردند به من صبر و تحمل آموختند


آنان که به من خوبی کردند به من مهر و وفا آموختند

...

واسم نگاهت نفسه...نفس بدون تو بسه...بذار بیام کرببلا...که بی تو دنیا قفسه..

چشام...تا کم میاره...برات...بـــارون میباره...دلم...آروم نداره...

دلم که به سیم آخر میزنه..برا حرمت پر میزنه...

پی نوشت:ای خدا...چرا انقد باید دیر بگذره؟؟۵روز مونده...تاحالا انقد دلتنگ محرم ...نبودم..

سنگ..کاغذ..فیچی...!!

کدام باشم؟؟!!

از تو بریده ام ای دنیا...سنگ باشم؟؟که بشکنم...

یا قیچی باشم؟؟که جدا کنم...

یا کاغذ باشم؟؟که تو بنویسی و من اجرا کنم...

آه دنیا...با من همبازی نشو...

داره میاد از تو صحرا..یه کاروان پر ماتم...با پرچمی که نوشته..کاروان محـــــــــرم..

میوزه با نفساشون..سوز یک غم کهنه..میرسن از دل صحرا..همه با پای برهنه..

پی نوشت:آخ...کربلا را دلـتـنگـم...محرم را نیـز...

 

باشه...من هم بخشیدم هم حلال کردم..چیزیم تو دلم نیست...

سخت میترسیدم...

از این که من از نژاد شیشه باشم...و او از نژاد جاده باشد...و رفتنی...

آری..روزها گذشت..

همان شد...

او رفت...و من..شکــــــــستم...