رهبر من..

            رهبر من..

                 طلاییه دار لاله هایی...

                                          امید قلب عاشقایی...

                                                                        خمینی زمان مایی....

                                                                                           آرزومه...همیشه یاور تو باشم...

میون لشگر تو باشم....

                    علی اکبر تو باشم..

                                    چشم آسمونیه تو...

                                                          اهل روضه ی حسینه..

                                                                     توی دست زخمیه تو پرچم پیر خمینه...

 

پی نوشت:بچه های جنوب..یادتونه تا شعر کم میوردیم اینو میخوندیم؟؟...آه...:(

پی در پی نوشت:

تاریخ شارژ ارادت ما به حضرت آقا تا وقتی که نفس باقیست اعتبار دارد.

همراه رهبر

سید علی تنها نیست...

اینجا کربلاست...صدای ما را از کنار علقمه می شنوید..

هم اینک نهری است شرمنده از نهر بودنش.

رودی است که بی صدا می خروشد تا صدای خروشش تشنه کامان کربلا را نیازارد.

شاید عطش را فراموشش کنند. اینجا بازوانی است به خون غلطیده که نشان پیروزی

را در سرانگشتانش می بینم .

 کمی آن سو تر قتلگاه است. بدنی می بینم بی سر...

اما سرافراز و رگهایی که مهربانانه خاک تشنه را از خون خویش سیراب می کنند و

رود را باز هم شرمنده تر می بینم.

اینجا کربلاست ...

 صدای ما را از کنار فرات می شنوید..صدای ما را از شلمچه میشنوید. به یادماندنی ترین کربلاهایش کربلای چهار و پنج هستند.. 

 همانهایی که "هفتاد و دو تن " های بسیاری را به خود دیدند.

اینجا نبرد نیزه و شمشیر نیست...

 اینجا ستیز تن و تانک است!

 قصه ی شبهای یلدای اینجا ، حکایت سر ها و نیزه هاست...

 روایت سرها و موشک هاست .

اینجا سر حسین ها را با با خنجر نمیبرند..

 اینجا هر سری را موشکی حواله می کنند . اینجا اسب ها بر بدن

زخم زخم و صدچاک شهدا نمی دوند. اینجا بر بدن ر شهیدی ردی از تانک هاست .

اینجا شلمچه است...

 صدای ما را از جوار شهــــــــــدا می شنوید... !

بسم رب الشهدا و الصدیقین...

شلمچه شلمچه خلاصه عشق است و قطعه ای از بهشت ، شلمچه ، آینه ایست که تمام جبهه با خاکهای سرخش در آن می درخشد. و دریچه آسمانی است که از آن بوی رشادت و عطر دلنواز شهادت می وزد.

شلمچه تندیس زیبای عشق است که در میدان ایثار قد کشیده است . شلمچه شهر شهود و شهادت است . شلمچه مثنوی بلند ایثار است و فرودگاه عشق و عروج گاه دل . صحرای خشکی که دریای مواج خون و اشک های عاشقانه در تربت پاکش دارد با قلب خونینی که هنوز زیبا و دلنواز می تپد و خون غیرت و مردانگی را در رگهای این دیار می دواند و حدیث بلند حیات با عزت را زمزمه می کند. زمین خاکی شلمچه ، زیباتر از آبی آسمان است چرا که شلمچه قتلگاه مرغان عاشقی است که برای وصال بی قرار بودند و از کوچه پس کوچه های منیت و مادیت رهیده و به شهر دلگشای معنویت و شهادت دل بستند.

آری ! شلمچه شاهنامه بلند شهادت است ، دیوان عاشقی است ، شعرهای سرخ ، با واژه های خون ، به وزن عشق و قافیه هایی از جنس قلب پاره پاره عاشقی و در قالب غزل عشق و مثنوی بلند شهادت، دیوانی که شکسته دلان عارف با قلم استخوان و مرکب خون و با خط شکسته عروج نوشتند و این صفحه طلایی تاریخ ایران اسلامی را با خون دل تهذیب شده شان تذهیب کردند. آری! شلمچه کتاب است ، خواندنی ترین کتاب حماسه . شلمچه آسمان است سرشار از ستاره های سرخ . شلمچه بهار است لبریز از گل های محمدی ،شلمچه دریاست ، مواج از موجهای عاشقی .

سلام ای سرزمین شلمچه

سلام بر تو ای قرار بی قراران ، ای جائیکه نه چندان دور نردبان معراج و ترقی بودی .

سلام بر تو ای نقطه تلاقی عرش با فرش .

سلام بر آن نیمه شب هایت ،

سلام بر آن فضای عارفانه و عاشقانه ای که شب زنده دارانت با ترنم زیبا و ملکوتی الهی العفو ، می آفریدند.

سلام بر نماز شب هایی که در سنگرهای آسمانی تو آغاز میشد و در بهشت خاتمه می یافت.

و باز سلام بر تو ای شلمچه ، ای جبهه عاشقان ، ای تمامیت عرشیان ،

شلمچه تو مانند موج خاموش و درهم شکسته می مانی .

به ساغری که که خالی از شهد لقاء و بند نام شهادت شده است .

به دریایی که در بستر خویش آرام خفته است .

شلمچه جزر و مَدّت کجا رفت ؟

هر گاه بسیجی ها در تو نیستند موج شرارهایت در درون تو فرو رفته است

شلمچه جا دارد امروز چفیه ام را بر سر بکشم و اشک حسرت از چشمان ملتهبم جاری کنم و فریاد بکشم...

من جا مانده ام...:(

پی نوشت:فکر نمیکردم انقد زود تموم بشه...سفر خوبی بود...فاطمه سادات جات خالی بود..افضی و حنا ک پارسال بودن و امسال نشد ک بیان...معصوم ک خیلی دوس داش بیاد و...عبد الله..همتون جاتون خیلی خالی بود..خیلی واستون دعا کردیم...

آخــــــی ملیــکا...آهنگ وبلاگ....غروب شلمچه...دیگ عوضش نمیکنم...:(راستی خیلی خوش سفر بودی:)

وقتی الان دارم فکر میکنم..میبینم اصلا لایق این مهمونی نبودم...شهدا کولاک کردن...امیدوارم شرمندشون نشم...

مخاطب خاص:راستی رفیق......من رو شلمچه خیلی حساب کردم...:)یادت نرهــــــــ ...