همه دارند به پابوسي تو مي آيند طبق معمول من بي سر و پا جا ماندم ..
سرودن هایم بهانه می خواهد
حال که بهانه ی تمام سرودن هایم شده ای
نیم نگاهی به دفتر شعرم بینداز بانو
نگاه کن!
از برگ برگش غم می بارد
و از مدادم حسرت
کمرش خم شد هنگامی که از سنگینی غمت نوشت
سَرورم! ببخش
برای کنار هم گذاشتن واژه ها
دست قلمم بیش از آنچه فکر کنی خالی است..
+ نوشته شده در چهارشنبه سیزدهم دی ۱۳۹۱ ساعت توسط زهـرا
|