شب قدر شب احیای قلب...
آب گلواژه های عشق را در جذر و مد های پی در پی هجی میکند تا ساحل تسلیم را
از یاد نبرد....
در گدر تند موج٫کف ها بی محابا با تلقی خودی های بی حاصل در نمایش حبابهای تو
خالی٫در هم میشکنند و خواهی نخواهی٫در آب فرو میغلتند....
زیبایی حقیقت دریا در به هم پیوستن قطره ها به هم٫آنجا پیداست که حباب٫تهی
بودنش را در غنای آب ادراک کند...و با سجده ای بر اقیانوس٫نیست شود...
نیستی کجاست؟
این به یقین عین هستی است....
و قطرات در وحدت آب شناور...
و این داستان ولایت است....داستان توحید...
پ.ن:سینمو سپر میکنم... میگم آقام علیه....
پ.ن:التماس دعا....
+ نوشته شده در سه شنبه هفدهم مرداد ۱۳۹۱ ساعت توسط زهـرا
|